اولاٌ یک اطلاعیه: یک مقدمه رسمی، یک نتیجه گیری غیر رسمی 1- سنگ مزارها 2- ویترین ها 3- بقعهها موزههایی که روح دارند، موزههایی که روح ندارند این موارد و بسیاری از مواردی ازین دست را باید مسئولان ذیصلاح و ذیشعوری بدانند که بهشت رضای مشهد، بخشی از بهشت زهرای تهران، بهشت فضل نیشابور، بهشت عسکری تربت حیدریه و بسیاری از بهشت های دیگر را با خاک یکسان کردهاند، تمام میراث فرهنگی و هنری موجود بر سر هر مزار را به دست عدم سپردهاند و این موزههای زنده و در حال تنفس را به قبرستانهایی یکدست و بیروح بدل کردهاند. همینانی که اینک تلاش میکنند تا در سراسر ایران موزههایی تصنعی برای دفاع مقدس بسازند و ... . (این یادداشت کمبضاعت تقدیم شد به غبار مزار جهادگر شهید، مهدی کاشیپور، به یاد صمیمیت و سادگی تبسم و دستخطش)
نمایشگاهی از پوسترهای حقیر با عنوان (راه روح الله) در دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب از 16 تا 22 خرداد دایر خواهد بود. بخشی ازین پوسترها منتخب نهضت پوسترهای عاشورا و همچنین غزه است. علاقه مندان می توانند (به جز روزهای تعطیل) در ساعت های 9-12 و 17-20 جهت بازدید تشریف بیاورند. انشاء الله که از نقد دوستان بهره مند خواهم شد.آدرس هم:بلوار قرنی، قرنی 31 (کوچه برادران شهید سویزی)، پلاک 16 .
تمت.
خبر در سایت گروه هنری مصور
خبر در ایکنا
خبر نیمه در ایرنا
خبر نصفه در مهر
خبر در شبستان
خبر در سناباد نیوز
خبر در راه
خبر در پوسترهای عاشورا
خبر در شبستان
خبر در اعتدال
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------
حالا اصل یادداشت:
این یادداشت در شماره 44 ماهنامه راه به چاپ رسید و اینک با اندکی اضافات و تصاویر بیشتر به حضور تقدیم می گردد:
پس طبیعی است قبرستانها محل رفت و آمد ما باشد و ازین رو به عمران و آبادی آن فکر کنیم. ازین مرتبه که بگذریم، نوبت به بیان و عمل معصومان در ارج نهادن به قبوری میرسد که مدفن شهدا باشد. این معنا، در تعمیر و مرمت متناوب قبور شهدای احد توسط حضرت فاطمه زهرا -سلام الله علیها- به خوبی مشهود است (وفاء الوفاء 3/932). پیداست یک وجه عمده این تلاش در احیای قبور شهدا، تلاش در احیای راه و جایگاه فکری آنان برای نسلهاست. یعنی اولاً تعظیم شعائر الله و ثانیاً نگاه تُراثی به این یادگارها.
این مقدمه رسمی را برای این گفتم که نتیجه بگیرم حالا که تعظیم قبور شهدا در حد تعظیم خود شهدا و راهشان قرار دارد، پس اجازه هست که کسی چون من، سوگواری برای قبور شهدا را در ردیف سوگواری برای خود شهدا بدانم؟ و ایضاً اجازه هست بپرسم: وقتی وجه میراثی یک قبر را از بین ببریم آیا بخشی از راه شهید و مقام شهید را از بین نبردهایم ؟
قصه درباره مردمی است که بر فراز قبور شهیدانشان صورت مزاری آراستهاند که:
اولاً) سعی کردهاند در شأن شهید و مقام قدسیاش باشد.
ثانیاً) آن را با امکانات محدود مالی و ابزاری خود به بهترین شکل ممکن برپا کردهاند.
ثالثاً) در حد اعلا از هنر و سلیقه شخصی خود در این مزارآرایی بهره جستهاند.
رابعاً) سعی کردهاند با قرار دادن بعضی از یادگارهای شهید و یا حتی تعریف فرم و ایجاد یک سری ویژگی، زائر را در همان چند لحظه زیارت تا حدودی با ویژگیهای شهید آشنا کنند. و این یعنی نگاه به مزارها به مثابه فضایی برای ارائه و حفظ یک میراث فرهنگی.
انواع صورتهایی که برای مزارآرایی به کار رفتهاند را برای نمونه میتوان در این چند دسته دید:
مانند اغلب نمونههای هنر مردمی، در این تراشها هم فرمهایی انتخاب شده که منحصر به فرد بوده، از کلیشهها به دور است و سنگتراش یا طراح آن، با توان و دستخط شخصیاش دست به یک طراحی عامیانه زده است. همه این نمونهها را در بهشت زهرای تهران دیدهام:
«
بعضی از این طراحیها کارکردهایی خاص نیز دارند، مثلاً بیانگر آرمانهای خانواده یا همرزمان شهیدند. برای نمونه روایت های مختلف از آرمان قدس، باز هم در بهشت زهرا :
و سرانجام آرایش نو به نوی سنگ مزار با گل که معمولاً سلیقهای زنانه در آن به روشنی و زیبایی دیده میشود. گاه به صورت گلبرگهای پراکنده و گاه با گلبرگ های رنگین و منظم.
نمونه هایی از بهشت رضای مشهد:
و نمونه هایی از بهشت زهرای تهران:
به خاطر دارم سالها قبل که صبح های جمعه برای عکاسی در خلوت به بهشت رضای مشهد میرفتم و گمان میکردم نفر اولی هستم که وارد میشوم، همیشه یک سنگ مزار بود که قبل از آمدن من شسته شده بود و با یک یا چند نوع گل که همیشه رنگهاشان ترکیب هارمونیک زیبایی داشتند، آراسته شده بود. اگر آرشیو نگاتیوهای آن دوران آب نخورده بود، امروز تصویری از ذوق و سلیقه زنانه بر مزار آن سرباز شهید هم در دست بود.
اگر چه ویترینها معمولا یک قاب مستطیل آلومینیومی هستند اما باز هم نمونههای متفاوتی در بینشان دیده میشود. چه از حیث شکل طراحی قاب و ملحقات آن مثل نمونهای در بهشت رضای مشهد که با گرفتن یک فرم محرابی کشیده، از سایر قاب ها متمایز شده بود :
و یا استفاده از فرم کلمه «لا» که دو فضای ویترینی مجزا با عایقبندی مناسب فراهم نموده است تا بر سر مزار این شهید که خود فرزند شهید بودهاست در بهشت زهرای تهران نصب شود
در نمونهای دیگر که قبل از نوسازی در بهشت رضای مشهد دیده میشد، میله پرچم و آرم جمهوری اسلامی با همان فرمهای عامیانه به ویترین اضافه شده بود
به عنوان نمونهای از تعریف فرمها و ویژگیهای جدید، ویترین مزار یک طلبه در بجنورد به شکل برج ساعت مدرسه فیضیه قم درآمده بود:
خانواده این شهید میتوانستند از نمادهایی چون گنبد و گلدسته استفاده کنند تا تداعیگر یک فضای مذهبی باشد، اما آگاهانه مدرسه فیضیه را به عنوان نماد جمع بین علم و جهاد برگزیدهاند.
و دو ویترین متفاوت باز هم در بهشت زهرا:
ماکت قدس در بالای ویترین شهید دیگری در بهشت زهرای تهران، شاید نشاندهنده همان آرمان قدس یا فعالیت های خود شهید باشد :
چیدمان اشیاء داخل ویترینها که سعی در معرفی صاحب مزار دارند هم هر کدام حکایتی جدا دارد: حجله عروسی در ویترین مزار شهیدی در یک امامزاده در کاشان :
وحجله ای بر مزار شهیدی در بهشت زهرا:
کوبلنی از تصویر شهید در بهشت زهرای تهران که شاید محبتی خواهرانه باشد :
ماکت لوازم ورزش باستانی در ویترینی در بجنورد :
و به نمایش گذاشتن همزمان تصویر پیکر بیجان شهید در کنار چهره او در این مزار که آن را هم در بهشت رضای نوسازی نشده مشهد دیدهام :
البته چنین ترکیبی را بسیار دیدهایم، ترکیبی که به ما فرصت یک مقایسه پرمعنا میدهد. این عکسها مرا به یاد این حدیث امام عسکری –علیه السلام- میاندازد که: بهترین شما کسی است که جوانیاش را در راه خدا صرف کند.
انتخاب کلوزآپی از چهره شهید برای قرار دادن در ویترین را در قطعه شهدای بهشت رضای مشهد دیدم :
نصب این قاب چه کار خانواده شهید باشد، چه کار بچههای پایگاه، گرچه علی القاعده به اضطرار و برای گنجاندن تصویری بزرگ در قابی کوچک بوده است، اما انتخاب چشمها به عنوان مرکز تصویر و حذف پایین صورت –که کاری خلاف عرف است- حتماً آگاهانه بوده و از دو جهت قابل تحسین است: اول آنکه نگاهی متفاوت واستفاده ای نو از قالب تکرار شده قابهای آلومینیومی در قطعه شهداست. دوم آنکه این بزرگنمایی اگر چه بسیار ساده و بدون تکلف و وسواس در رعایت اصول صورت گرفته، پیامی امروزین را به هر رهگذری میرساند. چشم مؤثرترین عنصر ارتباطی چهره با دیگران است واین چشمها حرفهای ناگفته و نانوشته زیادی را با ما در میان میگذارند. در اولین نگاه به این تصویر، «شاهد» بودن شهیدی را درک میکنیم که به ما چشم دوخته و به خاطر بزرگی تصویر، ناگهان خود را در محضر او مییابیم.
عکس امام، و البته امروزه عکس امام و رهبری، از پرکاربردترین عناصر در تزیین ویترینهاست؛ چه آنجا که در کنار عکس شهید نشسته است ، مانند این نمونه در گلزار شهدای خواجه ربیع مشهد (عکس از مدیر وبلاگ سراج) :
یا این نمونه در گلزار شهدای زاهدان:
به عنوان نشانی از افتخار خانواده شهید به فدا کردن عزیزشان در خط امام، و چه آن جا که در فقدان عکس شهید، عکس امام به حکم اتحاد عاشق و معشوق، بهترین جایگزین بوده و تمام ویترین را پرکرده است :
بقاعی که باز هم با هنر و بودجهای مردمی در بالای برخی مزارها ساخته شده، از حیث شکل و مواد در اقلیم های مختلف متفاوتند. پدر ومادر شهیدی در روستای خورشبر بخش بایگ شهرستان تربت حیدریه، بقعهای کوچک بر مزار فرزندشان ساختهاند که امیدوارم تا این لحظه مشمول نوسازی نشده باشد
مادر شهید میگفت خواب پسرش را دیده که زنده شده و ازین بقعه بیرون آمده.
بر فراز مزار پدر دوست هنرمندم حمید فخار بقعهای فلزی قرار داشت . حمید میگفت این بقعه قبلاً بر فراز مزار امامزاده سید مرتضی –سلام الله علیه- در کاشمر قرار داشته و پس از تجدید بنای حرم و نصب ضریح قلمزنی موجود، پدر بزرگش آن را از اوقاف میخرد و بر مزار پسر شهیدش استوار میکند:
و میدانید همین پیشینه یعنی چه چیز مهمی؟ اندکی قبلتر، میخواستم درباره این مزار بنویسم: تنها شانسی که نسل آینده خلیلآباد کاشمر داشتهاند این است که شهید فخار -رحمه الله علیه- از شهدای قبل از انقلاب بوده و مزارش بیرون از گلزار شهدا و در قبرستان عمومی شهر قرار دارد، وگرنه تاکنون به همت همان آقایان که همه جا هم هستند، تاکنون این بقعه هم بدون اجازه خانواده کنده شده بود و مانند مزار سایر شهدای خلیلآباد به بتون ومیل گرد و مرمر بسته شده بود. اما طی تماسی که با دوست هنرمندم حمید فخار، برای اطمینان از پیشینه بقعه گرفتم مطلع شدم که چند هفته قبل، شهرداری محترم خلیلآباد این بقعه را بدون اجازه خانواده کنده و دقیقاً مانند مزار سایر شهدای خلیلآباد به بتون ومیل گرد هم بسته است! (عکس از:حمید فخار) :
و بالأخره بقعه زیبا و ساده فلزیای در شهر رشتخوار که از منحصربفردترین فرمهای خلق شدهای است که تا کنون دیدهام :
ماهیت بقعه شهید، ممکن است خیلی فراتر از توقع ما باشد؛ حتی در حد مکانی برای زندگی. حتماً خیلیها از مادر شهیدی که بر فراز مزار فرزندش در بهشت زهرای تهران خانهای محقر از ایرانیت ساخته بود و در آن زندگی می کرد، چیزهایی شنیدهاند:
اما بعید است کسی چیزی درباره آن مادر شهیدی بداند که خانه ای گلین در جوار قبرستان روستای سرخ آباد تربت حیدریه ساخته تا همیشه از پنجره اتاقش، فرزند شهیدش را ببیند :
شاید از این نمونهها در کشور فراوان باشند، بقعه هایی متفاوت که به جرم دورافتادگی از پایتخت، شهرتی به هم نزدهاند.
رعایت هر چهار مورد یا برخی از خصایصی که در ابتدا نوشتم، در سراسر شهرهای کوچک و بزرگ و حتی روستاهای دور، مزارهایی برای شهدا ایجاد کرده است که:
1- از حیث هنری اصالت و زیبایی دارد و تا حد زیادی بومیاست.
2- دارای تنوعی منطقی چه از لحاظ فرم و چه از حیث محتواست. این تنوع فرم بر یکنواختی پلان غلبه کرده و زائر –یا با نگاه مهندسی، کاربر- را در شناسایی و تفکیک اجزای محیط یاری میدهد. بنابراین هیچ زائر یا خانوادهای بارها برای پیدا کردن مزار عزیزشان سرگردان نمی شود!
3- ویژگیهای فردی و اعتقادی شهید را به زیباترین وجه ممکن به زائر منتقل می کند.
4- تا حد زیادی بیانگر آرمانها و ارزشهای مورد توجه خانواده شهید، سلایق آنان و حتی موقعیت اقتصادی آنان است.
5- به اندازه خود دفاع مقدس، مردمی است و از آفت دولتی بودن به دور است.
6- فضایی صمیمی دارد که مفاهمهای بدون واسطه با مخاطب برقرار میکند.
ای کاش این مسئولان که مسائلی چون ریزش قبور و تخریب زیرسازیها و ... را بهانه میکنند، در محضر مردم و خانواده شهدا تلمذ میکردند تا بدانند عمران سازه و عمران فرهنگی به صورت توأمان، هم مطلوب است و هم ممکن. این حدیث بی نظیر امام صادق -علیه السلام- هشدار امروز ما به این آقایان است: آن که عملش بدون آگاهی است، مثل رهرو در بیراهه است؛ هر چه بشتابد، دورتر میشود.
مرتبط با این موضوع:
جلوگیری جنبش دانشجویی از خیانت تاریخی به نام خدمت به شهدا
میزگرد جایگاه گلزار شهدا در تبیین هویت انقلاب اسلامی(دکتر رحماندوست، دکتر کوشکی،استاد کمری)
تخریب به جای بازسازی
هشدار نسبت به پیامد های فرهنگی تخریب مزار شهدا سراسر کشور (وبلاگ پژمران)
پایگاه بررسی طرح تخریب مزار شهدا (راز مزار)