آن چه در یادداشت های آتی می آید تجربیاتی است ک من از بچه های کف میدان در فعالیت های ارزشی آموخته ام. باشد که به درد سایر فعالان کف میدان بخورد. تجربه مَشک و آب: چه بسا که در تقسیم بندی فعالیت های ارزشی، گاه کارهای یدی و فکری را از هم جدا می سازیم و حتّی بر اساس این مرزبندی بی دلیل، آدم های فعال در هر بخش را نیز از هم متفاوت فرض می کنیم. و باز بدتر و شگفت تر اینکه خود آن آدم ها به اعتبار همین جداسازی برای خود شخصیتهای متفاوتی قائل می شوند.برای آنان که کار یدی و پشتیبانی و تدارکاتی و خدماتی می کنند این شبهه پیش می آید که نباید نظر بدهند و نظریه بپردازند و در هر مطلبی با درایت نظر کنند. و آنها که کار علمی و پژوهشی و تربیتی می کنند گمان می کنند نباید دست به کار دسته ی اول بزنند و باز هر دوی این گروه، براین باورند که نباید با اهل هنر باریک تر از مو و ظریف تر از گل گفت! و باز بماند که گروه سوم درباره خود چه فکر می کنند! من یک سئوال از خودم دارم. مگر نه اینکه حرکت حضرت قمربنی هاشم علیه السلام در آوردن آب به خیمه گاه، در ظاهر صرفاً یک حرکت پشتیبانی بود؟ حضرت در این اقدام نه زبان به نصیحت گشوده اند و نه برای یک حرکت نظامی جدّی پا در رکاب گذاشته اند و نه اصل حرکتشان هدفی جز اطاعت از امر امام در آب رسانی بوده. اما چرا همین حرکت پشتیبانی و تدارکاتی انقدر فرهنگ ساز و انسان ساز شده؟ و چرا این مبارزه کوتاه انقدر روح هنرمندان را به غلیان درآورده؟ و چرا رجز های حضرت انقدر انسان ساز و بصیرت بخش است؟ موضوع بعدی:تجربه ی سرباز-فرمانده
اندر تقسیم بندی ها و تیپ سازی های ما در فعالیت های ارزشی
مشهد/ بهشت رضا علیه السلام/ نمایشگاه جبهه همین نزدیکی... / پاییز 90
یک آب آور شجاع و مطیع امر ولیّ و بصیر و دارای مواسات و مخلص و با اخلاق در حدی که خود را در آب خوردن بر دیگران مقدّم نمی کند، آیا حجت را بر ما تمام نمی سازد که لاأقل به قدر خودمان باید جامع بعضی صفات باشیم؟ و آیا بودن برخی از صفات و غیاب برخی دیگر باعث آفت برای ما و کار ارزشی ما نمی شود؟
و سئوال اصلی من اینجاست که چرا باز ما با همه ی آنچه گذشت گمان می کنیم بچه تدارکاتی ها باید بهادرخان باشند و بچه هنری ها لطیف الاحوال و بچه فرهنگی ها مقدس مأب؟
و مثلاً هنرمندی که می خواهد فعال ارزشی باشد، اگر دیگ نشوید و کف میدان نیاید و مطالعه نکند و نافله نخواند، اصلا هنرمند خواهد بود؟ چه برسد هنرمند مردمی و ارزشی!
پس کاش حیطه ها را و آدم ها را و به تبعش شخصیت ها را از هم جدا نکنیم.
اندر سازمان دهی های عمومی و کارهای تخصصی