سلام آقا سيد!
خوب بود،خسته نباشيد!
هنوز نتونستم اون نگاه نافذ چشمان امام رو تحمل كنم.من وقتي اومد،امام يك سال و چند ماه قبلش رفته بود اما با اين حال نمي تونم تو چشماي امام خيره بشم،راستش مي ترسم!
خب ترس داره ديگه،شايدم من براي اين همه عظمت هنوز ظرفيت كافي ندارم.
چه جالب!...اصلا فكرش را نمي كردم اينطور بنويسيد!
به هر حال غافلگير شدم!
گاهي وقت ها واقعا به اين نتيجه مي رسم كه هنر را بايد خاص نشان داد تا جذابيتش صد چندان شود.يك طور با ويژگي هاي منحصر به فرد و تك!شايد تك بودن اين تصاوير باعث شد كه بار ها و بارها صفحه را پايين ببرم و بالا بياورم و تصوير ها را ببينم!
احساس خوبي از ديدن آن قاليچه پيدا كردم...خيلي زيباست...به نظرم اسرار آميز مي رسد!نمي دانم چرا...
از همان ويژگي هاي دارد كه من خيلي دوست دارم...
همين!
در پناه دوست...
يا حق
سلام بر روح الله... مسيح زمانه ام!
.
ياد عکس هاي قديمي روي ديوار اتاق مادربزرگ و پدربزرگم افتادم. کنار يک عالمه عکس خانوادگي و اجداد, حتما عکس کوچيک و يا بزرگي از امام نصب شده بود.
چقدر اين عکس ها در نهايت سادگي و کهنگي... دلنشين هستن.
بسم الله
بعد از سلام
...
مسيح، منجي را خواهد آمد...
آنگاه كه مسيحيان، در خطاي خود، مسيح را منجي مي پندارند...
بسيار مجموعه جالبي بود.
از ديد حقير كولاك بود حاجي
سلام آقا محمد رضا
خب چيكار كنم نميتونم آقاشو نگم
ميخواستم تشكر كنم بابت اين مطلب زيبا
خيلي خوب بود راستي مادر بزرگ من هم خونشون از اين قاليچه تمثال امام (ره) داره
موفق باشيد ...
سلام ... ايده ي جالبي بود.
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستي و بين من وتو فاصله هاست ...