واز دوستان بابت اينکه حرفهايم را باهمين قلم شکسته در اين روزها بنويسم.
بسم الله!
لبيکي براي"صبـــــــــــــــرريحانه"
(از دوستان قلم به دست هم دعوت ميشود به صبـــر ريحــــــانه)
براي حضرت چادرم
که سايه اش بر سرم هميشه مستدام بادا باد...
«و خوشَم با خداي خود، با تو...»
بوسه ميگيرمت در اين گرما،عشق بازي به اوج مي آيد
بوسه اي داغ!...روزه دارم من!سايه ات مثل موج مي آيد
برسرم هي برقص چادر من!...هي به رقصان به باد تابستان
هُرم عشقت"خنک شرابِ من"است خوش بُوَد زير سايه ات "ريحان"1
پرچم کشور وجود مني..هي برقص و به رقص کن ذوقم!
در عطش هاي گرم اين ايام...عطشِ شور توست در شوقم
ميچکد چکه چکه شور از تو...هي بنوشم مِيِ طهور از تو
مي شوم روزه دارِ نور از تو...ومبادَم دمي به دور از تو
رمضان ماه عشق بازان است...عطش و گرمي و سياهي تو
و خوشم با خداي خود،باتو...چادرم!وه!چقدر"ماهـ"ـي تو!
1- تخلص شاعر.
باتوجه به اينکه به نقد بزرگوان تا امروز دسترسي نداشتم،خدمت حضورتان رساندم.
باشد که با قلمي قوي تر انشالله.