باسلام
بارچندمي ست که ميخوانم. کمي براي امثال من ثقيل است...اما به گمان مقداري اش را اين دفعه بيشتر فهميدم.
ديدار تازه اي با دل...خوشا به حال دل!...
شکستن شيشه ي عطر آغاز ماجراست...مثل آن شيشه يمعزري که "سر"اش گم شده باشد!...
شوره زار چشم هايتبه تشنه کامي کويري کربلا نشانه ميزند!
باز هم گل کرده شور عشق در عالم و تو
مي پذيري خار بي مقدار را امسال هم
کرده تن پوش عزا را بر تن ما داغ تو
ماتم.ات پوشانده هر ديوار را امسال هم....
براي نقد و راهنمايي تشريف بياوريد.