حسين فهميده يک جور پيش دستي کرد. و يک جور ابتکار عمل در رسيدن به هدفي که رهبرش براش ترسيم کرديه بود، انجام داد.
ويژگي بارز او، از نظر من، همين هست.
که البته، مشکل بزرگ خود ِ من هم در معدود فعاليت هاي فرهنگي يا ارزشي که داشتم هم، همين بوده دقيقا!
ترس از اينکه ، نکنه ابتکار عملت، حتي فکرت، و ايده ، و حتي نقدي که به ذهنت خطور ميکنه، کاملا بعکس هدفي قرار بگيره که داري براش ايده و خلاقيت مي سازي!
اين ترس، هميشه مانع من بوده!
مگر اينکه، دقيقا به تجربه رسيده باشم و اطمينان داشته باشم که اين ابتکار ِ من، اگر با خلوص نيت تو همراه باشه، نتيجه بخشه! و يا حداقل، انحراف از هدف نيست!
چرا بايد اينقدر برام دشوار باشه؛ و چرا چنين مشکلاتي، در فعاليت هاي فرهنگي و ارزشي، هميشه برام آزار دهنده ست؟ در صورتيکه در کارها و فعاليت هاي ديگه، اينطور نيست.
شايد براي اينه که در اينجا(هر فعاليت ديني_فرهنگي) اگر خطايي از تو سر بزنه، عمق فاجعه اي که ممکنه رقم بخوره رو نمي توني برآورد کني!
اين آزار دهنده ست!
و البته، البته! اون دليلي رو که شما عنوان کردي، مبني بر حجاب بين ما و منويات رهبرمون، مي تونه دليل اصليش باشه!