حسینیه های شهر من (1) آنقدر بخاطر گرفتاری ها پست نگذاشتم و از طرفی آنقدر احساس غربت می کنم برای جای خالی مشهد قبلی در آنچه امروز مشهد فعلی به نام سنت و هویّت درگیر کلیشه ها و فرم های وارداتی آن شده، که ترجیح دادم نمونه های دیگری از هنر صمیمی و مردمی آهنگران مشهد را در قالب سردر حسینیه ها ارائه دهم ولو بدون یادداشت. سردر منزلی که وقف حسینیه شده و با یک آهنکاری از یک منزل مسکونی بازشناخته می شود: سردر حسینیه ی قنادهای مشهد مقدس: نام این حسینیه را فراموش کرده ام. همینقدر می دانم که پشت بازار رضاست. هر کس می دانست، به من هم یادآوری کند:
آنچه در ذیل می آید، چند حسینیه در اطراف پاییین خیابان مشهد است که نمیدانم امروز دیگر هست یا نه. عکس ها به چهار سال پیش بر می گردد.
باب رحمت نیست جز باب شهید راه دین/ هذه جنّات عدن فادخلوها آمنین
محفوظ از بلا بود این دار مومنین/ طوفان به دور نوح نیاید در این زمین/ از لطف حق، شرافت این خاک را ببین/ یک در گشوده می شود از خلد هشتمین
پرّند همچو طایر وحشی از آشیان/ أهل دیار خراسان همه یا صاحب الزمان/ هر یک گرفته اند به جای دگر مکان/ پا در رکاب کن که گلستان شود جهان