تصویری از هنر مردم

 

آن چه در یادداشت های آتی می آید تجربیاتی است ک من از بچه های کف میدان در فعالیت های ارزشی آموخته ام. باشد که به درد سایر فعالان کف میدان بخورد.

موضوعات پیشین: تجربه مَشک و آب
اندر تقسیم بندی ها و تیپ سازی های ما در فعالیت های ارزشی

تجربه سرباز فرمانده:
اندر سازمان دهی های عمومی و کارهای تخصصی

 تجربه ی تانک:
اندر ضرورت ارتباط بلاواسطه ی موالی با ولی

تجربه فسنجان:
اندر آداب آموختن و آموزاندن!

تجربه موش و آش:
اندر باب خطاهای کوچک و آسیب های بزرگ

 

تجربه شیر موز:

اینجا در مشهد ما، یک شیرموزی معروف است که سردرش نوشته: «خدا را فراموش نکن» و بین همه ی مردم هم به همین برند شناخته شده است.
گاهی به مزاح به دوستان می گویم: پیام این خدا را فراموش نکن، این است که اگر تو یک بار مرا به شیرموز دعوت کردی و من تو را دعوت نکردم و به روی خودم هم نیاوردم، تو باز هم خدا را فراموش نکن و به خاطر خدا بازهم دفعه بعد تو مرا دعوت کن به شیرموز!


آهنکاری زیبای یک منزل در کوچه ی پشت همان شیرموزی در خیابان توحید مشهد / 1386

در فعالیت های ارزشی هم، گاه کسی از تو کمک می خواهد و تو با همه ی توان و تخصص و ارتباطات و شبکه و اعتبار و آبرو به میدان می آیی و شروع می کنی به خدمات دادن و وقتی کار آن دوست راه افتاد، می رود و پشت سرش را هم نگاه نمی کند و بعد که نوبت تو می شود تا  از او تقاضای یاری کنی که با تو در یک جبهه قرار گیرد، هیچ اعتنایی نمی کند و گاه با تعبیراتی تو و حرکت و جبهه ات را تحقیر می کند تا شاید همکاری نکردنش را توجیه نماید.

و اینجاست که تو باید صبر کنی و دفعه ی بعد که از اتفاق روزگار دوباره به سمت تو می آید و دست یاری خواستن دراز می کند، تو باید خدا را فراموش نکنی و همه چیز دیگر را فراموش کنی و بشوی نیروی او و بگویی چشم. آن هم فقط به خاطر گل روی ارزش ها.
قبول دارم که سخت است. ولی همین جاست که آدم به مقامات معنوی می رسد.   :)

موضوع آینده: تجربه فحش
اندر شناخت فحش و خواصّ آن!

 

 

 


نوشته شده در سه شنبه 91/10/26ساعت 1:3 عصر توسط محمدرضامیری نظرات ( )