آن چه در یادداشت های آتی می آید تجربیاتی است ک من از بچه های کف میدان در فعالیت های ارزشی آموخته ام. باشد که به درد سایر فعالان کف میدان بخورد. موضوعات پیشین: تجربه مَشک و آب تجربه سرباز فرمانده: تجربه ی تانک: تجربه فسنجان: تجربه موش و آش: تجربه شیر موز تجربه نوکر خود آقای خود چه بسیار از ما که پس از گذراندن یک دوره فعالیت سخت و طاقت فرسا در یک مجموعه –معمولاً دولتی و چه بسا خصوصی- و هزینه کردن مقدار زیادی از وقت و انرژی مان به این نتیجه می رسیم دراین مدت نه تنها در راه آرمان و هدف مان کار نکرده ایم بلکه امیال و برنامه های مدیر یا مدیران آن مجموعه را پیش برده ایم و به عبارتی دور خورده ایم. اگر خود بچه ها با هم و در کنار هم در هر قالب هیئتی، کانونی، تشکّلی و ... دست به فعالیت و برنامه ریزی بزنند و به عبارتی نوکر خود و آقای خود باشند، هرجا احساس کردند خطایی کردهاند، آن را اندوخته تجربه خود می کنند نه آنکه ناگهان به خود آیند و ببینند صرف خطای عمدی یا سهوی یک نفر دیگر شده اند. پـ . نـ : این کار سخت است و لوازمی دارد که امیدوارم خوانندهی گرامی گمان نکند بنده از آن بی خبرم. ولی به همهی دردسرهایش میارزد. حاضرم ثابت کنم! :)
اندر تقسیم بندی ها و تیپ سازی های ما در فعالیت های ارزشی
اندر سازمان دهی های عمومی و کارهای تخصصی
اندر ضرورت ارتباط بلاواسطه ی موالی با ولی
اندر آداب آموختن و آموزاندن!
اندر باب خطاهای کوچک و آسیب های بزرگ
اندر فراموش کردن ها و فراموش نکردن ها....
و چه بسیار اخلاص هایی که به گِل می نشینند و چه بسا انگیزه های جوشانی که فروکش می کند و ... اگر چه کار جمعی همیشه بهتر از کار فردی است، اما این بدان معنا نیست که ما همیشه باید نیروی پیاده ی کسانی باشیم که نمی دانیم در پس سیاست هایشان چه می گذرد.
شاید علتی که مقام معظم رهبری به دانشجویان و فعالان فکری و فرهنگی لقب افسر دادند همین بود که بچه ها به خود بیایند و خود را باور کنند و خودشان پشت سر فرماندهی کل قوا حرکت کنند و خط خودی و دشمن را بصیرانه تشخیص داده و با یکدیگر یک جبهه را تشکیل دهند.
حاشیهی خرابی اتوبوس در اردوی اخلمد/ تابستان 83
هرجا نداشته باشند که خرج کنند، با هم سختی می کشند و با مرارت بیشتر و تلاش افزونتر، جبران بی پولی را می کنند. نه آنکه چشم باز کنند و ببینند بی پولی اش مال آن هاست و خرّاجی اش مال یک نفر بالاتر.
اگر یک روز بی اخلاصی به خرج دادند، توبه می کنند و به دامان خدا برمی گردند نه اینکه ناگهان متوجه شوند که سال ها اخلاص شان صرف ریاکاری یک عده دیگر شده.
اگر خودمان برنامه بریزیم و خودمان عمل کنیم و خودمان تجربه بیاندوزیم و البته از تجربه دیگران بهره ببریم، این برای ما خیلی بهتر است. و خلاصه اگر هوس نکنیم عنوان های گول زننده در رزومه ی ما باشند، کم کم خودمان انقدر بزرگ می شویم که اسم خودمان نقطهی درخشندهی رزومهی ما خواهدشد. از ما گفتن بود.