اطلاعیـــــــه خیلی مهم: --------------------------------------------------------------------------------------------------------------- وقتی کسی هنر بزرگی دارد ، کسی از هنر کوچکش تقدیر نمی کند. من هم بر همین اساس قصد ندارم از هنرهای تجسمی کسانی تقدیر کنم که هنری بس بزرگ تر از تجسم آفریده اند. اینکه مرده اند قبل از آنکه میرانده شوند. حاج آقای زیبایی آبنبات پز محل ما بود و من وقتی به مغازه اش می رفتم و در عالم بچگی نبات را به خاطر رنگ بلوری اش آب نبات می انگاشتم ، عکس فرزند شهیدش را بر در مغازه و خانه اش که ته کوچه بن بست بغلی بود می دیدم. و چهره اش برایم آشنا شده بود تا اینکه چند روز پیش چهره آشنایش را داخل یکی از فولدرهای آرشیوم همراه آثارش دیدم. محمد محسن مرادی ، دانش آموز شهیدی است که ضد انقلاب او را در تربت حیدریه ترور کرده است . چند نامه از او دیدم که بر خلاف عرف از خطوط سطر تبعیت نکرده . درشت و بعضا دو خطه نوشته شده . حاشیه نویسی و تصاویر آیکون مانندی که در جای جای نامه هایش استفاده کرده ، نشان می دهد که او مثل همه نامه نمی نوشته. و به نامه به عنوان عرصه ای برای جولان و بیان حال می نگریسته. راستی چیزی هم از متن نامه هایی که از نظرتان گذشت خواندید؟ !
اما با وجود این تفاوت مقیاس میان این دو هنر ، باز هم نمی توان از یادگارها به آسانی گذشت. یادگارهایی که هنوزکسانی که باید، آن را به روشنی مصداق آثار و ارزش های دفاع مقدس نمی شناسند !
گلمیخ درین یادداشت ملاقاتی فراهم می کند میان ما و هنر بزرگترین قهرمانان مردمی.نمونه های ذیل گوشه ای از آثار فراوانی ست که از هر شهید دیده ام.
من از شهید منصوب که دانشجو بوده و خط هم می نوشته ، به واسطه اخوی بزرگوارشان چند سیاهه دیده ام. اما به زعم خودم هیچ کدام از آثار، به روانی و زیبایی و حال این جمله تحریر نیافته است. من خوشنویس نیستم تا قطعا بگویم این پخته ترین اثری بوده که از او دیده ام.کما اینکه آخرین اثر او هم نیست. ولی به عنوان یک نظرباز حرفه ای می توانم بگویم خوشنویس، با حال خوشی به سجاده کاغذ و با اشک قلم مناجات کرده است : یا من أظهر الجمبل . . .
شهید مهدی منصوب
روزی که ازین نسخه در منزل شهید عکس گرفتم ، مغناطیس حال خوشنویسش بعد25 سال دلم را لرزاند.
شهید محمد علی زیبایی / شهادت: 1362 / 18 ساله
شهید زیبایی نه تنها خوش می نوشته و انتهای این نامه را با ماژیک آراسته، بلکه بالای آن یکی نامه را هم که مضمونش دل به هوایی شدنش برای مشهد و امام رضاست ، به کلمه ( مشهد مقدس) و به گونه ای لوگو مانند آراسته.
توضیح به درد نخور من اینکه اسکلت حروفش از کوفی بنایی ست و سپس با اختلاف ضخامت و تغییر در دندانه و شروع و پایان حروف و تغییر در نقاط به این فرم دست یافته. چیزی که من به عنوان یک پروژه تحت عنوان ( تولید متنوع فونت از کوفی بنایی) رویش کار کردم و از کشفم هم خیلی خوشحال بودم.
شهید محمد محسن مرادی / شهادت: 1362 / 16 ساله
چهره شهید مجرد برایم آشنا بود . چون چیزی نزدیک به 10 سال قبل پرده ای از چهره اش را نقاشی کرده بودم. دفترچه یادداشت او دیدنی ست. شیوه تقسیم بندی صفحه و تبدیل خط خوردگی ها به اشکال هندسی و آیکون مانند، انسان را به این فکر می اندازد که شهید در کلاس عقاید و اخلاق به چیزی مانند صفحه آرایی می اندیشیده. وسوسه ای آشنا که زمانی همه ما در هنگام جزوه نوشتن داشته ایم.
شهید حسین مجرد باجگیران / شهادت: 1365 / 18 ساله
شهید بخشی که از او عکس و مشخصات کاملی نیافتم ، دفتر چه ای دارد که در هر صفحه آن به تناسب حال دست به کشیدن نقاشی زده است. نقاشی هایی که من به لحاظ یکدست بودن در کاراکتر و نوع خط تصویر سازی به روش شخصی او می پندارم.
شهید حمید بخشی
خودتان کاراکتر این شهید و ترکیب عناصر آن را ببینید که من قصد ندارم در محضر این هنرمندان زبان به شرح باز کنم.
شهید آخرتی که با چهره او هم در کارگاهم قبلا آشنا شده بودم ، نامه ای نوشته و به مخاطبش نشانی های یک نامه خاص را داده که حاوی وصیتنامه محرمانه اش خواهد بود. برای فاش نشدن این راز برای پاکت وصیتنامه اش رمز های نوشتاری قرار داده و شکل آن را هم کشیده است.
شهید محمد رضا آخرتی
فکر می کنم تصویر آنقدر واضح و خوانا باشد که بتوان دست خط شهید و حساسیت او را نسبت به فاش نشدن وصیت قبل شهادتش دریافت.
دشمن بداند ما به خاطر این شعارها و تحقق آنها می جنگیم نه سرزمینگیری و مال ...